زندگی آسان نیست...
زندگی آسان نیست پسرم!
صبح که برمی خیزی
اگر اشک ات را در نیاورد
تاظهر آنرا تلافی خواهد کرد
و این سرنوشت مقدر ماست!
پس شبها
ساعتی زود تر به تختخوابت برو
که ساعتی طول خواهد کشید
تا خواب بر اندوه ات غلبه کند
و این سرنوشت مقدر ماست!
***
راستی پسرم
از زنها بگریز
که یکی از هزار رگ مردی ندارند
وبه مردها اعتماد نکن
که همیشه ی خدا زن باره اند
وبه دوستانت که بهترینش
خود را با تو معامله میکند
بی آنکه بداند
بی آنکه بدانی
بی آنکه مکدر شوید!
****
اما عاشق باش!
ولی نه!
تو چه میدانی که از میان چند صد هزار بدل
کدام یک آشنای حقیقی توست؟......
پس باش !
باش تا خودت بفهمی....!
خرداد90
نویسنده حبیب یزدانی